كنار پيادهرو در املش، كبابي در حال باد زدن كباب، خطاب به مشتريان ميگويد: «ما وطنفروشي نميكنيم. كسي كه اهل املش است، به كانديداي رودسري رأي نميدهد!»؛ در لنگرود اما از يك مرغفروش، از كانديداي شهرش ميپرسم، ميگويد: ميدانم. بله آقاي ... ديروز ناهار مردم را به خانهاش دعوت كرد!
كمتر از يك ماه تا روز برگزاري انتخابات مجلس هشتم باقي است. چنانچه پايتخت، مركز ثقل همه رخدادها و جريانهاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي كشور است و مثلا اين روزها موضوع انتخابات هشتم را ميتوان از چند سوي دولت، احزاب، مجلس و قوه قضائيه و مردم، پررنگ و كمرنگ ديد، اما به محض فاصله از تهران ـ به عنوان كانونيترين مجراي سياسي و اجتماعي ـ و با ورود به ديگر استانها و شهرستانها، پيوستگي سياسي، اقتصادي و اجتماعي، رنگ ديگري دارد.
گزارش حاضر، مروري اجمالي از مشاهدات خبرنگار «تابناك» است كه دو روز پيش، سفري به شرق استان گيلان داشته است:
نبض فرهنگي ـ سياسي شهرهاي شرقي گيلان، كمرمق ميتپد. زمستان از نيمه گذشته و تا بهار راهي نمانده، اما گرماي موجود را ميتوان در روزمرگيهاي فارغ از سياست، در همين دادوستدهاي روتين و دو تا كار اداري و صنفي و باقلاقاتوق و شوركولي و ترشتره سراغ گرفت كه انگار هيچ چيز فعلا والاتر از محكم گرفتن كلاه نيست تا باد نبردش.
برخي از كانديداهاي انتخابات مجلس هشتم، همچنان در برزخ بين تأييد و ردصلاحيتند. به اندازهاي كه اگر از ايشان كمترين اطلاعاتي از فضاي عمومي شرق گيلان بخواهي، آمادگي ندارند. چون نميخواهند زودتر از موعد سخن بگويند كه از آن معناي «تبليغات» مستفاد شود.
تصادفي با يكي از كانديداهاي شرق گيلان، كانديداي شهرهاي رودسر، املش، كلاچاي و چابكسر، صحبت ميكنم. ميگويم: گمان ميكنيد مردم اين منطقه، رغبت اصولگراييشان بيشتر است يا اصلاحطلبانهشان؟ ميگويد مردم، به ويژه بافت روستايي، زياد به اين دو جريان سياسي كاري ندارند، بلكه تنها به اشخاصي كه ميشناسند و فاميلشان است و البته آدم خوبي باشد، رأي ميدهند، چه اصولگرا باشد و چه اصلاحطلب. ويژگيهاي اينجا با تهران متفاوت است. اگر در تهران، مردم حالا به «برنامه» رأي ميدهند، اينجا مردم «شخصيتمحور» هستند.
از وي ميخواهم تصوير روشني از وضعيت اجتماعي، سياسي شهرهاي حوزه انتخابيهاش بدهد، اما نميتواند. چرا؟ چون الان هرچه بگويد «عليه»ش استفاده ميكنند. به ويژه كه به زعم خود، آنان (يا آن فرد مورد نظر ـ رقيبش) نميگذارند بالا بيايد. احساس يك جنگ تن به تن دارم كه احتمالا در روزهاي آتي شعلهور ميشود.
فاصله پرسشم (ارايه تصويري از اوضاع شرق گيلان) تا وضع موجود (نبردهاي پيشانتخاباتي) خيلي زياد است! نگاهم را از كانديداي چهار شهر برميگردانم و كنار پيادهرو در املش، يك كبابي را ميبينم كه در حال باد زدن كباب است. خطاب به مشتريان كه درواقع هممحلهايهايش هستند، ميگويد: «ما وطنفروشي نميكنيم. كسي كه اهل املش است، به كانديداي رودسري رأي نميدهد!»؛ احتمالا برنجفروش كلاچاي نيز نسبت به كانديداي املشي چنين موضعي دارد و به قول آن كبابي متعصب املشي، وطنفروشي نميكند.
در لنگرود اما از يك مرغفروش، از كانديداي شهرش ميپرسم، ميگويد: ميدانم. بله آقاي ... ديروز ناهار مردم را به خانهاش دعوت كرد!
براي آنكه در بدنه اجتماعي، پاسخ محكمتر و جامعتري پيدا كنم، وارد يك مطبوعاتي در لنگرود شدم.
آقا سلام! ميداني كانديداهاي لنگرود چه كسانياند؟ اما آن صاحب مغازه، با «نه» محكمش، كاملا اظهار بيخبري كرد.
ولي وقتي وارد شهر لاهيجان ميشوم، ميبينم كه كمترين نشانههايي از آمادگي جامعه شهري و روستايي (يا به عبارتي دقيقتر، جامعه تلفيقي و تركيبي شهر و روستا) براي ورود به روز موعود ندارند.
از يكي از كانديداها كه به تازگي تأييدصلاحيت شده ميپرسم: آيا گمان ميكنيد در انتخابات مجلس هشتم، «تنوع نامزدها» وجود دارد؟
ميگويد: نه، «تعدد نامزدها» داريم، اما تنوع نامزدها را نداريم. معتقدم چنانچه بخواهيم دمكراتيك به انتخابات نگاه كنيم، اين سه ويژگي را بايد داشته باشد: آزاد باشد، رقابتي باشد و سالم باشد.
پس از خداحافظي از اين نگاه دمكرات كانديداي لاهيجي، آنسوتر وارد يك نهاد علمي لاهيجان ميشويم؛ دانشگاه آزاد اين شهر به عنوان يك دانشگاه بسيار بزرگ در منطقه شمال كشور، مترصد برپايي يك همايش تاريخي علمي است.
به گفته سيدحجت مهدوي، رئيس اين دانشگاه، قرار است در دوازدهم اسفند نخستين «همايش كاربرد سند در پژوهش تاريخ گيلان» برگزار شود.
مهدوي كه پيشتر (در دوره خاتمي) مديركل ارشاد گيلان بوده و برگزاري همايش ديلمانشناسي را در پرونده فرهنگي هنري خود دارد، ترجيح داد به جاي تبيين و ارايه تصويري از وضعيت اجتماعي ـ سياسي شرق گيلان، پررنگتر به اين همايش اشاره كند كه اين اقدام درواقع، گام نخست براي راهاندازي مركز اسناد تاريخ گيلان است.
فرماندار سابق سياهكل افزود: در اين همايش، تاريخپژوهاني چون منوچهر ستوده، ابراهيم باستاني پاريزي، ايرج افشار و شاپور رواساني حضور خواهند داشت.
كمي كه از اين خبر همايشي فاصله ميگيرم و بار ديگر، نگاهي به اين شهر خفته در باران (لاهيجان) مياندازم، معلوم ميشود اينجا كانديداها در حال رفتوآمد در عوالم تأييد، احراز و ردصلاحيتند، اما از سوي بدنه اجتماعي، «سيرواويج» و «كال كباب» (نوعي از غذاهاي محلي) در كنار ديگر غذاهاي امروزي، همچنان مورد اقبال است و جالب توجه.